بنی بشر موجود جالبی است. به نظر پیچیده و غیرقابل پیش بینی میرسد اما کافی است کمی درمورد روح و روان و رفتارشناسی مطالعه کنی و خودت و بقیه را طبق فرمول ها و گفته های روانشناسان ورانداز کنی. آنوقت تمام پیچیدگی ها و عجایب رفتاری آدمی برایت حل میشود. منظورم از حل شدن این نیست که تو بتوانی با رفتار های خوب یا بد خودت یا دیگران کنار بیایینه، منظورم آشکار شدن کد ها و معنی های نهفته ی رفتارهاست.

مثلا سوانت که مدتهاست به این مطالعات روانشناسی به خاطر شغلش و علاقه اش روی آورده ، رفتار های اطرافیانش را و حتی خودش را، به صورت ناخودآگاه با همان اصول و قواعد و گفتارهای روانشناسی تطبیق میدهد و نتیجه اش این شده که هروقت بعضی از  اطرافیانش صحبت میکنند، او به جای سخنان گهربار آنها این جمله را با صدای خیلی بلند و اکو دار میشنود "سوانت! منو نگا کن، من یه عقده ای هستم، یه عقده ای..."

مثلا یکی از اقوام سوانت عادت دارد همیشه قیمت همه ی چیزهایی که میخرد را (حتی درمواردی که کسی سوال نکرده) همه جا جار بزند. یعنی از وقتی سوانت یادش می آید این فامیل شخیص بر همین صراط نامستقیم بوده تا الان که دیگر سن و سالی ازش گذشته. سوانت یادش هست که این فامیل محترم چند تا پلاک طلا را باهم با یک زنجیر ، به گردن دخترهایش آویزان میکرد و به فراخور زمان و موقعیت سناریویی می‌چید تا در هر جمعی توجه افراد به این موضوع جلب شود و او شروع کند به شمردن مناسبت ها و افرادی که این زلم زیمبارهارا خریده اند. "این را مامانم برایشان خریده، این یکی را باباجانم خریده، این را خاله جانم خریده و..." اگر صرفا همین رفتار بود اشکالی نداشت، به قول مارکت اسیستنت های الان ، داشت دارایی خانواده اش را پِرِزِنْت میکرد (با عشوه ی مختص مارکتینگ خوانده شود). رفتاری که (به غلط و توسط برخی روانشناس نما و موفق نما) در این دوره و زمانه خیلی هم ترویج داده میشود و خیلی هم مورد پسند است!

اما رذیله دیگری که این فامیل شخیص به آن دچار است، سیاه کردن و کوبیدن بقیه به هنگام پرزنت کردن خودش و چیز ها و افراد مورد قبول خودش است.

هرجا که دستش به گوشت نرسد، پیف که نمیگوید، رسما تف میکند روی تکه گوشتی که بقیه دارند! مثلا سوانت یادش هست که سر خرید عقد یکی از اقوام، یا سر خرید جهیزیه ی یکی دیگر، این خانم محترم رفته بود نظر داده بود. مثلا قصدش تخریب خانواده ی داماد بوده که چرا احترام نگذاشته اند و برای دختر فامیل ما خرید درخور کمالاتش نکرده اند! اما کاملا واضح است که به هر کس بگویی "این چیه که آوردن [واست]، گندشو درآوردن" بهش برمیخورد (این در واقع نقل به مضمون سخنان پرمغز خانم درمورد خریدهای عروسی آن بندگان خدا بود) ولو اینکه آن آدم ساده دل و ساده لوح باشد یا آسان گیر و بی تفاوت باشد، اما به هرحال برمیخورد.

الان هم که عروسی دخترش نزدیک است، همه را با خرید آپارتمان برای دخترش، جنس های "اصل و گران قیمت" جهیزیه  و قیمت لباس هایی که برای خودش و بچه هایش خریده و حتی قیمت غذایی که مهمانان محترم قرار است کوفت نمایند، همه و همه را از پیش گوشزد کرده. آنهم نه یک بار و دو بار، بلکه به صورت مجزا و انفرادی طی تماس تلفنی و یا دیدار های حضوری به سمع و نظر یکایک اهل فامیل رسانده تا مبادا کسی از قلم افتاده باشد و نداند "این نادره ی دوران" چه تدارکی دیده برای بچه اش!

در موردی دیگر علیاحضرت تف نمودند به هرکسی که سراغ تحصیلات تکمیلی رفته است. بچه های خودش در مقطع لیسانس متوقف شدند. در هر جمعی و محفلی ایشان باید یادآوری کنند که هرکس بخواهد فوق لیسانس و دکترا بگیرد ، پخمه است و نمیفهمد و هرکی دکتر میشود (روی رشته های علوم پزشکی خیلی حساس تر است) شبیه گاگول هاست و الی آخر.

خیلی ها از حرفهای این فلک زده ناراحت میشوند و بهشان برمیخورد. سوانت هم ناراحت میشود اما بیشتر برای حال و روز این فامیل. اینکه چه کمبودی داشته در زندگی اش، در کودکی اش و در دوران نوجوانی و جوانی و حتی میانسالی اش که اینطور بلند و بی وقفه در حال فریاد زدن است که "به من نگاه کنید، من خوبم. فقط من خوبم. هیچ کس به انداره ی من خوب نیست. به من نگاه کنید من عقده ای هستم. عقده ی قیمت دارم، عقده ی دیده شدن و تایید شدن دارم!" نمیدانم شاید در کودکی کسی او را مقایسه کرده و گفته تو به اندازه ی بقیه خوب نیستی. یا... هرچند حدس های سوانت از روی مطالعات شخصی است و او متخصص نیست اما حداقل این را فهمیده که او بیمار است و قابلیت آلوده کردن اطرافیانش را هم دارد.